کنج دل...

صدای "من" را، از "کنج دل" بشنوید...

۱۲ مطلب با موضوع «سیاسی» ثبت شده است

دولت نیازمند ابهام گویی ها

انقلاب ایران باعث شد که فاصله ای که میان دولت و ملت وجود داشت کم شده و مردم در سیاست نقش بیشتری پیدا کنند. اصولا هر انقلابی فاصله ی عرصه ی اجتماع و سیاست را کم نموده و جامعه خود را متعلق به حوزه ی سیاست می داند. همین سیاسی شدن مردم و علاقه و توجه آنان به کارکرد حوزه ی سیاست، ما را به مفهوم صلاحیت سیاسی نزدیک می کند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سیدحسین امین جواهری

معرفی کتاب: زیبایی شناسی و سیاست

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
سیدحسین امین جواهری

صحنه ی نبرد هسته ای

صحنه ی نبرد هسته ای

بعد از حدود یک هفته موافقین و مخالفین بیانیه ی سوئیس به مواضع بزرگ ترین شخصیت ایران یعنی مقام معظم رهبری رسیدیم. ایشان در دیدار با مداحان و ذاکرین اهل بین به مناسبت ولادت حضرت زهرا، نکاتی را پیرامون مذاکرات گفتند که می توان در روند مذاکرات در روزها و ماه های آتی تاثیر آن را دید.

این نوشتار تحلیلی بر مذاکرات هسته ای ایران با 5+1 است با محوریت بیانیه ی لوزان. باید گفته شود که این تحلیل متوقف بر بیانیه نیست و به دنبال ابعادی بیرونی بیانیه و چگونگی روند مذاکرات است. در جمهوری اسلامی به خاطر سیاست های کلان و راهبردی برگرفته از ادبیات فکری شیعی و باورها و سنت های ایرانی اسلامی، می توان تفاوت را نسبت به دیگر کشورها مشاهده کرد. تفاوتی که در ابعاد مختلف خود را نشان داده است. در ابتدا جای دارد که این نکته ذکر شود، مذاکرات هسته ای صرفا یک مذاکره پیرامون هسته ای نیست، به عبارتی این صحنه ی ساخته شده توسط دوطرف معادلاتی را در عرصه ی سیاسی و بین المللی ایجاد کرده است که چشم پوشی از آن ما را دچار اشتباه می کند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سیدحسین امین جواهری

یک واژه، کدام معنا؟

"پرسشی پیرامون سیاست خارجی"

 

واژه ها و کلماتی که در دنیای کنونی با آن ها گفت و گو و تفکر صورت می گیرد ارتباط نزدیکی با معنایی است که هر متکفر و گوینده ای از واژه ها دارد. به همین خاطر جدای از برجسته بودن و اهمییت معنا که بر همگان روشن است، واژه ها نیز از جایگاه ویژه ای برخوردار هستند و نمی توان گفت و گو را بدون در نظر گرفتن واژه ها و دنیایی که واژه ها آن را می سازند، دنبال کرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سیدحسین امین جواهری

رمان شیطانی منتشر شده توسط استعمار پیر

در تاریخ، رخدادهایی وجود دارد که می توان آن ها را نقاط عطفی دانست که نیاز به تحلیل و بررسی و یادآوری دارد تا شرایط کنونی و حال را با یک بینش جامع فهم و درک کرد. رخدادهایی که انسان های تاریخ ساز – چه سازندگان سقوط تاریخی، چه سازندگان صعود تاریخی - آن ها را مدیریت می کنند و در یک میدان کنش و واکنشی آن را در تاریخ عرضه می دارند، که نقطه ای باشد در میان نقاط دیگر تاریخ.

آدرس مقاله:

http://www.irdc.ir/fa/content/57370/default.aspx

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سیدحسین امین جواهری

وقتی جهل نماد می شود...!

مصدق

(اول نوشت: این نوشته بعد از برنامه ی انجمن اسلامی دانشگاه تهران نوشته شده است، که در پوستر این برنامه، دکتر مصدق، به عنوان نماد مبارزه با ضد اسکتبار معرفی شده بود)

قصد نگارنده در این نوشته این نیست که به تحلیل نماد شناسی بپردازد و فرق میان نماد و نشانه و یا سخن از افلاطون و تاریخ نماد شناسی داشته باشد. که البته در مقدمه ی این نوشته باید بدانیم که، نماد به چیزی درون خود ارجاع می دهد ولی نشانه به چیزی خارج از خودش ارجاع می دهد. لذا نماد سخن از یک الگویی در درون است.

وقتی یک اجتماعی برای خود الگو و نمادی انتخاب می کنند برای مفاهیم و مواضع خود افق سازی می کند. نویسنده در ارتباط با نمادین شدن دکتر مصدق در مبارزه با استبداد و استعمار چند خطی درباره ی ایشان نوشته است تا بماند در تاریخ این بستر علمی و دانشگاهی تا آیندگان این را تصور نکنند که گذشتگان جاهلان عصر خود بودند بی آنکه خود بدانند.

هستند و خواهند بود افرادی که یا خودآگاه و ناخودآگاه از جهل و نادانی، استفاده ی شخصی یا سیاسی و به تعبیری سوء استفاده می کنند. تا جایی که واقعیت را آن گونه متصور می شوند که خود خواهند نه آن گونه که هست. و این مسئله افرادی که به دنبال حقیقت نیستند را با خود همراه می کند و این گونه جریانی از نادانان به راه می افتد تا به دیگران بفهمانند آن چه خود تصور می کنند و واقعیت می پندارند.

بعد از این مقدمه پرداخته شود به تبیین شخصیت دکتر مصدق، به این خاطر که در تاریخ سرگذشت ایران که با توجه به پشتوانه ی دینی این ملت، همیشه استکبار ستیزانه و ضد استبداد بوده است، جایگاه ایشان فهم شود، که البته فهم جایگاه ایشان این کمک را خواهد کرد که دیگر به دیگران اجازه داده نشود تا تاریخ را آن طور که منافع شخصی و سیاسی خود است تقریر کنند بلکه این آگاهی از تاریخ، آن ها را سبب شود تا به خبط و جسارت خود پایان بخشند.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سیدحسین امین جواهری

دانشگاه ساکن یا آرام...؟!

دانشگاه تهران


دانشگاه و دانشگاهیون در مسیر انقلاب اسلامی جایگاهی دارند، این جایگاه و نقش در این مسیر را راهبر آن نشان می دهد، راهبری امام خمینی و مقام معظم رهبری و تبیین این نقش سبب می شود کارایی دانشگاه بیشتر شود و تأثیر بیشتری در انقلاب و پیشرفت آن داشته باشد.

در طی این چند سال و مدیریت دکتر رهبر در دانشگاه تهران، باید بررسی شود که این نقش چگونه فهم شده است و تحقق پذیرفته. تغییر مدیریت در دانشگاه ها اگر در راستای بالای بردن کیفیت مدیریت گردد می تواند به ایفای هرچه بهتر نقش دانشگاه در انقلاب کمک کند. شاید تغییر دکتر رهبر شخصیت حقوقی ایشان سبب دلگرمی و نشاط شود نشاطی از جنس فهم مذکور در خط بالا. البته این نشاط برگرفته از خوشی های بچه گانه و سیاسی و رفتارهای کودکانه ای مانند پخش شیرینی و بیان تبریک و ... نیست، دلگرمی از آن جهت که مدیران بهتری بر سر کار آیند تا به اهداف انقلاب و اسلام توجه بهتر و بیشتری داشته باشند. افرادی که بتوانند جایگاه و نقش دانشگاه را در انقلاب درک کنند و در عمل پیاده کنند. هر کس و با هر لباسی اگر غایتی دیگر برای دانشگاه متصور بود باید به او تذکر داد و در صورت تکرار او را از این جایگاه خلع کرد.

بدیهی است و باشناختی که نویسنده از دکتر رهبر دارد، مدیریت ایشان همراه با ضعف ها و قوت ها همراه بوده است. ضعف هایی از روی غفلت و قوت هایی از روی آگاهی. برای مثال یکی از ضعف های تشخیصی و مدیریتی این چند سال، آرام کردن فضای دانشگاه به هر قیمتی است. آرام کردن به معنای ایجاد فضایی برای فعالیت علمی و نشاط علمی و سیاسی است. برخی از تشخیص ها و رویکردهای مدیریتی دانشگاه سبب می شد که آرام شدن فضای دانشگاه با ساکن شدن یکی می شود. ساخت دانشگاهی ساکن و خشک با شعار دانشگاه آرام. این مسیر و نحوه ی مدیریت یک رکود علمی و سیاسی در دانشگاه ها را نمایان کرد و گمان امنیتی شدن دانشگاه پررنگ شد. این نقطه ی تاریک در اداره ی دانشگاه ایجاد انحراف دانشگاه از خط خود و کُند شدن نقش آفرینی دانشگاه در مسیر انقلاب اسلامی شد.

یکی از آفت هایی که این نوع رویکرد مدیریتی بوجود می آورد، تربیت دانشجوی محافظه کار و مصلحت اندیشی خیالیست. تربیت چینین دانشجویی در محیط دانشگاه خلاف ریل گذاری رهبر انقلاب است. در برخی مواقع سیاست های اعمال شده در دانشگاه تهران به این فضا کمک کرده است. قسمتی از سخنان مقام معظم رهبری به این فضا و محیط دانشگاه ها اشاره شده است. "اصل این‏که دانشجو حرفش را روشن و صریح و آشکار بزند و دچار سیاسى‏کارى نشود، چیز مطلوبى است. بدترین اشکال و اشکالِ وارد بر محیط دانشجویى این است که دانشجو دچار محافظه‏کارى شود و حرفش را با ملاحظه موقع و مصلحتِ خیالى بیان کند، نه، دانشجو باید حرفش را صریح بزند. البته در کنار این صراحت در بیان، صداقت در نیت هم باید وجود داشته باشد و در کنار او، سرعت در پذیرش خطا؛ اگر ثابت شد که خطا است. فرق شماى جوان و دانشجو و صادق و پاکیزه‏دل، با یک آدم سیاسى‏کار باید در همین باشد، حرفتان را صریح بزنید، آنچه را که مى‏زنید، از دل بزنید و اگر چنانچه معلوم شد که اشتباه است، سریع پس بگیرید. این، به نظر من یکى از بهترین شاخصه‏هاى دانشجویى است"

باید سیاست مداران و سیاست گذاران بدانند که دانشگاه با مدیریت مستقل و بومی و علمی خود باید مدیریت شود و از هرگونه انگیزه های سیاسی گرایانه و سیاسی بازی در محیط دانشگاه دوری کنند که دانشگاه و دانشگاهیون خود با آن ها مقابله خواهند کرد. نباید گذاشت که در محیط دانشگاه افرادی پیدا شوند که دانشگاه را با میدان سیاست اشتباه بگیرند و شروع کنند به جولان سیاسی بازی در آن، که وقایعی مانند سال 78 و یا سال 88 رخ دهد. نباید گذاشت مدیریتی حاکم شود که انقلاب و مسیر انقلاب را نادیده بگیرد. اهداف انقلاب اسلامی و نقوشی که برای دانشگاه در نظر گرفته شده است را نادیده بگیرد.

در آخر خطاب به دولت محترم عرض می شود که انتخاب و یا عزل ریاست دانشگاه تهران باید متناسب با عرف دانشگاه و آداب دانشگاه باشد، نمی توان با نگاه داس مآبانه به ریاست و محیط دانشگاه نگاه شود و باید به جای حرف های زیبا و شعارگونه در عمل نیز سخنان انقلابی و درست خود را پیاده کرد. به امید آن که دانشگاه در راستای اهداف انقلاب اسلامی قدم گذارد و این مطالبه ایست که دانشجویان از رؤسای دانشگاه تهران دارند و همیشه خود را ناظران مدیریت ها و مراقبان این مسیر می دانند.

 

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سیدحسین امین جواهری

22 بهمن تجلی فهم مردم از انقلاب

22  بهمن

انقلاب ها برای تغییر اوضاع کنونی و حرکت به سمت وضعیت بهتر شکل می گیرند. تغییری که با پشتوانه ی مردم و با ابزار مردمی در سطوح مختلف یک حکومت بوجود خواهد آمد. با نگاهی به تاریخ انقلاب های رخداده در جهان و به خصوص در عصر کنونی تجدد، می توان حرکت های انقلابی را حرکت های توده ای دانست که هدف این حرکت ها تغییر برای وضع بهتر بوده است.
...
اما انقلاب اسلامی تفاوتی با انقلاب های دیگر دارد. انقلاب اسلامی ممکن است که با توجه به شرایط زمانی و مکانی در صورت، از ملاحظات تجدد استفاده کرده باشد، اما تفاوت های ماهوی با دیگر انقلاب ها دارد. تفاوت در محور و هدف انقلاب، تفاوت در فاعلیت انقلاب، تفاوت در انگیزه ی انقلاب...
انقلاب اسلامی خود عاملیست برای تغییر انقلاب ها. انقلاب اسلامی درچارچوبه ی نظری خود، نشان دهنده ی یک نوع تحول خواهی در جهت تاریخ و در جهت طبیعت و قواعد عالم است. انقلابی که انسان را به تکامل انسانی وامی دارد. تغییر و تکامل و این قبیل واژه ها، واژه های خنثی و بی ریشه نیستند و نمی توانند باشند. با هر جهان بینی و نگاهی که به عالم و انسان است این واژه ها رنگ می گیرند. اگر مبنا را جهان بینی توحیدی فرض بگیریم، آن وقت فهمیده خواهد شد که در حرکت تکاملی تاریخ انقلاب اسلامی نقطه ی عطفی خواهد بود که در این سیر جبری گریبان گیر عالمیان شده است. انقلاب اسلامی را نباید با درک دیگر و در مبنای دیگری تعریف کرد، انقلاب اسلامی باید در بستر خود فهم شود بستری که در چندخط قبل بیان شد.
انقلاب اسلامی در جهت انقلاب و در فاعلیت انقلاب با دیگر انقلاب ها تمایز ماهوی دارد. تمایزی برگرفته ازبستر جهان بینی. انقلاب اسلامی برای تغییر اوضاع کنونی بود اما تغییری در تکامل حقیقی انسان. انقلاب اسلامی و تحقق آن بر محور انسان کامل بود. انسان کامل لازمه ی معنای انقلاب اسلامیست. انقلاب اسلامی توسط نیابت انسان کامل در ایران رخ داده است، چیزی که در تاریخ انقلاب ها نمی توان آن را دید. بنابراین این انقلاب اسلامی در حرکت توده ای خلاصه نمی شود، حرکت و جوشش نابغه ی تاریخ با همراهی توده ی مردم. در انقلاب اسلامی خواست مردم ملاک حق و باطل نیست، مردم برای خود جایگاه مشخصی دارند و خواهان امکان و وقوع شرایط تکاملی خود هستند با توجه به بستر این واژه ها.
بنابراین این انقلاب اسلامی را نمی توان انقلابی مانند انقلاب های دیگر دانست. تفاوت در بستر واژه ها و تفاوت در صورت و ماده، فهم این انقلاب را در این شرایط تاریخی متفاوت خواهد کرد. قصد این مقاله شرح و توضیح این فهم نبوده است. در این مقاله با توجه به این مقدمه، قصد آن بود که بگوید فهم از بستر نظری انقلاب به فهم عینی کمک خواهد کرد. فهم چرایی ها به فهم چگونگی ها وابسته است. شما اگر انقلاب اسلامی را مانند دیگر انقلاب تصور کنید جهت و حرکت این انقلاب را به شکل دیگر و خلاف درک خواهید کرد. این انقلاب نیازمند فهم درست است.
22 بهمن، تجلی فهم توده ی مردم از انقلاب اسلامی است. این تجلی هرساله مهر محکمی است برای در جهت بودن انقلاب و همراهی مردم ذیل یک انسان کامل، چه با واسطه و چه با غیر واسطه. 22 بهمن حمایت مردمی را نشان می دهد از این حرکت تاریخی در جهت تکامل حقیقی انسان. انقلاب اسلامی ندایی است نه فقط ندای این عالم، بلکه ندایی است که به دنیای دیگر هم این صدا می رسد. مردم خود را پشتوانه ی این حرکت و تحول خواهی بر محور انسان کامل می دانند.
در آخر این نکته را متذکر شوم که این تجلی در 22 بهمن، تنها برای حمایت از این حرکت نیست، بلکه نشان دهنده ی تفکر حقیقی و اسلامی است که در عینیت ها بروز کرده است. 22 بهمن تنها رفراندوم نیست، که این حداقل نگاهست به این روز، بلکه نشان دهنده ی قدرت حرکت "انقلاب اسلامی" است. ما در روز 22 بهمن خود را بار دیگر اثبات کردیم و بیان کردیم که ما و تفکر ما ادامه دارد و این انقلاب منشا آن خواهد بود...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سیدحسین امین جواهری

نرمش قهرمانانه و مذاکرات هسته ای؟!!!

سلسله نقدها به مذاکرات هسته ای و توافق نامه ی هسته ای:
"نرمش قهرمانانه و مذاکرات؟!"

یک: ایران به مثابه یک کشور خاص؟!!!
پذیرفتن ایران به یک عضو خاص و یا کشور خاص و استثنا و ویژه، توسط سیاستمداران عرصه ی سیاست گذاری های سیاست بین المللی (!)، خود یک نقص اساسی است. نقصی که ناشی از کج فهمی انقلاب اسلامی و تاریخ انقلاب اسلامی است. در طول انقلاب اسلامی، سعی شد به جهانیان ثابت کنیم، ایران کشوری است که مردم در مدیریت آن نقش دارند و مردم آن را انتخاب کردند و همیشه در طول تاریخ برای کسانی که چشم واقع بینی داشته باشند این صحنه ها قابل مشاهده است... و می توان شنید صدای ناب انقلاب اسلامی را.
وقتی در مذاکرات این پیش فرض - یا ناخودآگاه یا خودآگاه - گرفته می شود که ایران یک کشور خاص و استثنایی در عرصه ی بین الملل است، نتیجه اش این می شود که خود را محدودتر از قوانین بین المللی کنیم. ما عضو خاص و یا کشور خاص نیستیم، ما مانند چندین کشور دیگر در جهان عضو NPT هستیم و خود را ملزم به همکاری در سطح قوانین NPT می دانیم و در عمل هم بیش ازین را ثابت کردیم! اما چیزی که در مذاکرات بر ما تحمیل شد، پذیرفتن این نگاه خاص و استثنایی بودن است! متأسفانه این نگاه سبب می شود نقشه ای را بپذیریم که به یک کشور عادی تبدیل شویم! نقشه ای که استقلال ما را مخدوش خواهد کرد...
این نگاه سبب می شود، شما بپذیرید که؛ گذشته ی ایران مشکل اساسی داشته است، پذیرفته اید که قطعنامه ها علیه ایران، مشروعیت دارد، پذیرفته اید که از حقوق مسلم بین المللی خود کوتاه بیایید، پذیرفته اید که تکالیفتان بیشتر از دیگر کشورهاست، پذیرفته اید که اهداف راهبردی کشور خود، دردسر ساز است و باید تعدیل (برفرض طرف مقابل) شود، پذیرفته اید که باید تحت نظارت کدخدایان جهان باشید، پذیرفته اید که ....!!! 
این است که راه این سی سال رفته را نباید با نگاه های غلط از بین برد! ما باید پایبند شعار حقیقی انقلاب باشیم، پایبندی نه در زبان، بلکه در نگاه و ایمان خود به اصول انقلاب، شعار "استقلال، آزادی جمهوری اسلامی"

* آقای عراقچی: مواردی همچون اینکه پرونده ایران بسته است، قابل مذاکره نیست را کنار گذاشتیم و قبول کردیم که طرف مقابل نگرانی هایی دارد که برخی از این نگرانی ها بجا است. البته نمی‌گویم که به حق است. می توان درک کرد که چرا چنین نگرانی هایی وجود دارد، لذا با پاسخ دادن به این نگرانی ها سعی می کنیم آنها را رفع کنیم.
* آقای عراقچی: بپسندیم یا نه، قطعنامه‌های شورای امنیت ما را به یک مورد خاص تبدیل کرده است...!!!
* بند آخر توافق نامه ی منتشر شده از سوی طرف مقابل: (البته هنوز این طرف تأیید کامل و رد کامل این نوشته را نکرده است!)
Following successful implementation of the final step of the comprehensive solution for its full duration, the Iranian nuclear programme will be treated in the same manner as that of any non-nuclear weapon state party to the NPT.
می توان این گونه خلاصه کرد، که بعد از انجام مراحل اعتماد سازی (سه گام بلندمدت)، ایران مثل دیگر کشورهای عضو npt می تواند فعالیت کند!!!!


سیدحسین امین جواهری
نوشتِ یک
بهمن ماه سال 92
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سیدحسین امین جواهری

بن بست دروس معارف...

 

نوشتن از مسئله ای که همه ی دانشجویان درگیر آن هستند هم کار مشکلی است و هم کاری راحت. راحت به این خاطر که بستر این نوشته قابل فهم برای قشر دانشجو است و سختی آن به این خاطر که این مسئله زاییده ی یک تجربه ی زیسته و شخصی نویسنده است که البته سعی شده است با نگاهی عمیق تر به این مسئله بپردازد.

در پیچ و خم های درسی دانشگاه به کوچه هایی برخورد می کنید که بیشتر شبیه بن بست ها هستند تا مسیری برای رسیدن به مقصد! دروس معارف در دانشگاه ها، بن بستی است ساخته شده توسط خود که به فکر عریض کردن آن هستند نه این که این بن بست را به کوچه ای از دانایی و اندیشوری تبدیل کنند...

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سیدحسین امین جواهری

خدمت ناخواسته ی آقای هاشمی به شعار انقلاب... !!!


به نام خدا

اگر چند ماه پیش از فردی سؤال می کردید که آیا شما با شعار مرگ بر آمریکا موافقید؟ شاید او به سرعت جواب می داد: بله!... مدتی است یکسری سؤالات در اذهان جامعه مطرح می شود که قطعیات را به شکیات تبدیل می کند. این امر را نمی توان به فال نیک نگرفت، به نظر نویسنده، شک، عامل رشد انسان است، انسانی که با گذر از شک، فهم خود را به قطعیت برساند. با توجه به این مقدمه، مدتی پیش آقای هاشمی، با بیان خاطره ای از امام مدعی شدند که امام موافق حذف شعار مرگ بر آمریکا بودند، این ادعا موجی را در جامعه درست کرد که سبب شد، انسان ها به حقیقت نزدیک شوند و یا حداقل به دنبال پاسخی محکم تر برای سؤال ها باشند.

در مواجهه ی این موج، افراد دو دسته شدند، افرادی که بدون ارجاع به ادبیات و گفته های امام، به تأیید سخنان آقای هاشمی پرداختند و ادامه دهنده ی این موج بودند. اما دسته ای دیگر با مراجعه به گفته های امام به حقیقت بیان امام نزدیک شدند و قطعیت خود را برای این شعار محکم کردند. در این مقاله خواهان این نیستم که از مبنای امام، شعار مرگ بر آمریکا را اثبات کنم؛ این کاری است که شما باید انجام دهید؛ اما می خواهم به یک نکته ی دیگری اشاره کنم و آن این که، گاهی اوقات زیر سؤال بردن شعارهای انقلاب ازجمله حذف شعار مرگ بر آمریکا، یا نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران و ...، باعث می شود این شعارها در اذهان عمومی ابتدا یک فضای هیجانی ایجاد کند، و بعد از خوابیدن این فضا و غبار، حقیقت نمایان شود. حذف شعار مرگ بر آمریکا هم سبب گشت فضایی غبار آلود ایجاد شود تا افرادی به این شعار شک کنند و سپس به دنبال اثبات شعار بروند و بعد از بررسی، حقیقت برای آنان نمایان شود وهمین امر سبب رشد مردم می شود، خدمتی که آقای هاشمی ناخواسته به آرمان ها و شعارهای انقلاب کرد.

در آخر به این عبارات امام دقت کنیم که راهی است برای این انقلاب و بدانند کسانی که باید بدانند...

  "... ملت ما بلکه ملتهاى اسلامى و مستضعفان جهان مفتخرند به اینکه  دشمنان آنان که دشمنان خداى بزرگ و قرآن کریم و اسلام عزیزند، درندگانى هستند که از هیچ جنایت و خیانتى براى مقاصد شوم جنایتکارانه خود دست نمى‏کشند و براى رسیدن به ریاست و مطامع پست خود دوست و دشمن را نمى‏شناسند. و در رأس آنان امریکا این تروریست بالذات دولتى است که سرتاسر جهان را به آتش کشیده و هم پیمان او صهیونیست جهانى‏ است که براى رسیدن به مطامع خود جنایاتى مرتکب مى‏شود که قلمها از نوشتن و زبانها از گفتن آن شرم دارند؛ و خیال ابلهانه «اسرائیل بزرگ»! آنان را به هر جنایتى مى‏کشاند..." (بخشی از وصیت نامه ی امام - صحیفه امام، ج‏21، ص: 398)

راستی ادعا شد این حدف شعار مرگ بر آمریکا بر گرفته از اصل قرآنی است، بیاییم با هم با اصلی صحیح و حقیقی قرآنی آشنا شویم...

"مرده باد (مرگ باد) در حق گروه های خاص...

خداوند به شکلی شگفت انگیز، نسبت به علل و عواملی، سخت گیری بیشتر می‌کند و با واژگانی چون مرده باد به نفرین و لعن می‌پردازد. از جمله کسانی که مستحق مرده باد الهی هستند کسانی اند که کفران نعمت و ناسپاسی پیشه می‌کنند یا به گمانه زنی می‌پردازند و یا در برابر دین الهی می‌ایستند و مومنان را شکنجه و اذیت می‌کنند. از این رو می‌فرماید: قتل الخراصون (ذاریات، آیه 10)، قتل اصحاب الاخدود (بروج، آیه 4)، قتل الانسان ما اکفره (عبس، آیه 17)، قتل کیف قدر (مدثر، آیه 19).

در این آیات قرآنی که خداوند خشم و غضب خویش را با واژه مرده باد (قتل، فعل مجهول ماضی که به معنای اخبار از گذشته و تحقق آن است و به ظاهر در قالب انشاء بیان شده است) گفته است به روشنی این معنا به دست می‌آید که پروردگار از برخی کارها ، بسیار به خشم می‌آید.

خداوند از کسانی که دین را به تمسخر گیرند و با گمانه زنی (تخرص)، زندگی خود را سامان دهند، به شدت خشمگین می‌شود. اصولا تخرص و گمانه زدن به این معناست که چیزی را مبنا قرار دهیم که نمی‌تواند مبنا قرار گیرد. روشی که اهل تمثل منطقی و قیاس اصولی به کار می‌گیرند و در مذهب اسلام برخی آن را به عنوان یک منطق زندگی گرفته و احکام را بر آن بار کرده‌اند، بسیاری از مشکلات را برای جامعه اسلامی به دنبال می‌آورد..." (مقاله ای علمی در روزنامه کیهان، شماره 20252 به تاریخ 20/4/91، صفحه 6)

آن چه خواندید تنها بخش کوچکی از پشتوانه ی شعار مرگ بر آمریکاست... همانطور که از لفظ شعار مشخص است، این لفظ دارای بستر عرفی و پشتوانه ی عقلی است که باید هر دو فهم شود، که متأسفانه در برخی گفته ها، این فهم مشاهده نمی شود.

 

پ.ن:

آقای هاشمی، زنده کننده ی شعار "مرگ بر آمریکا"

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سیدحسین امین جواهری

حاشیه ای بر "کند و کاوها و پنداشته ها"

 

شاید حاشیه ای بر متن استاد توسط شاگرد، بی ادبی تلقی شود به خصوص شاگردی همچو من، اما در واقع قصد نویسنده این نیست و نبوده، هدف از تقریر این نوشته آن است که تحلیل های مختلفی نگاشته شود تا در این گفت و گو ها، واقع فهم و آینده روشن شود.

لذا این چند خط تنها حاشیه ایست بر نوشته ی استاد صفارهرندی  با عنوان "کند و کاوها و پنداشته ها"

۹ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سیدحسین امین جواهری