صحنه ی نبرد هسته ای

بعد از حدود یک هفته موافقین و مخالفین بیانیه ی سوئیس به مواضع بزرگ ترین شخصیت ایران یعنی مقام معظم رهبری رسیدیم. ایشان در دیدار با مداحان و ذاکرین اهل بین به مناسبت ولادت حضرت زهرا، نکاتی را پیرامون مذاکرات گفتند که می توان در روند مذاکرات در روزها و ماه های آتی تاثیر آن را دید.

این نوشتار تحلیلی بر مذاکرات هسته ای ایران با 5+1 است با محوریت بیانیه ی لوزان. باید گفته شود که این تحلیل متوقف بر بیانیه نیست و به دنبال ابعادی بیرونی بیانیه و چگونگی روند مذاکرات است. در جمهوری اسلامی به خاطر سیاست های کلان و راهبردی برگرفته از ادبیات فکری شیعی و باورها و سنت های ایرانی اسلامی، می توان تفاوت را نسبت به دیگر کشورها مشاهده کرد. تفاوتی که در ابعاد مختلف خود را نشان داده است. در ابتدا جای دارد که این نکته ذکر شود، مذاکرات هسته ای صرفا یک مذاکره پیرامون هسته ای نیست، به عبارتی این صحنه ی ساخته شده توسط دوطرف معادلاتی را در عرصه ی سیاسی و بین المللی ایجاد کرده است که چشم پوشی از آن ما را دچار اشتباه می کند.

اما این صحنه، چه نقطه ی مهمی دارد که این چنین برای دو طرف از اهمییت والایی برخوردار است؟ به نظر نویسنده مذاکرات هسته ای میدانی است که دو منطق و دو نگاه در حال زورآزمایی سیاسی هستند. به بیان دیگر صحنه ی تقابل دو تفکر و دو تمدن در مهم ترین برهه از تاریخ. این صحنه ها در طول تاریخ کم نبوده است، از خود انقلاب اسلامی تا مدیریت انقلاب و سپس جنگ تحمیلی و دوره های بعد از آن، همه گواه همین رویارویی است. برای درک این نکته به سراغ نقاط اختلافی سیاست های ایران با سیاست های عرصه بین المللی و قدرت های جهانی رجوع شود که شواهد خوبی کسب خواهد شد.

این برهه از تاریخ و در این صحنه نیز تقابل ایران با قدرت های جهانی با رویکرد منطقی و گفت و گو کار را بر دو طرف سخت کرده است. باید دید که دو طرف تا چه میزان از خطوط قرمز خود کوتاه آمده و به خواست طرف مقابل تن می دهند. در سخنان اخیر رهبری مشاهده کردیم که گفت و گوی میان ایران و آمریکا را منوط به نتیجه ی این صحنه دانستند و این نکته اهمییت صحنه ی پیش رو را دو چندان می کند.

طرف ایرانی با رهبری و مدیریت کلان معظم له، در این رویارویی با ترسیم خطوط قرمز و در نظر گرفتن منافع ملی کار را برای قدرت های جهان تنگ تر کردند. کنار گذاشتن و نادیده گرفتن این خطوط قرمز توسط دولت مردان ایرانی کاری سنگین و جنجالی است که تبعاتی که در کشور ایران این امر دارد بسیار ناگوارتر از دولت های اروپایی و آمریکایی است. چرا؟ به خاطر این که در کشور ایران رابطه ی دولت و ملت بسیار نزدیک است و مردم ناظری قوی بر عملکرد دولت ها هستند، این فاصله سبب شده تا اهرم های سیاسی دیگر مانند احزاب و مجلس، نهادهای نظامی و دیگر ارگان ها مانند اهرمی قوی به مثل مردم عمل نکرده و قدرت ملت در تصمیمات سیاسی کشور پر رنگ تر جلوه دهد. اما در کشورهای غربی این فاصله بیشتر است، فاصله ای که میان آن را دست های پنهان قدرت های اقتصادی و سیاسی پر کرده اند و کنش حقیقی را از مردم گرفته اند.

این نکته را می توان به خوبی در نامگذاری امسال هم مشاهده کرد، همدلی و هم زبانی میان دولت و ملت هدف و رویکردی کم نظیر در دنیا، که توسط رهبر ایران تدبیر شد. مسئله ای که کار را برای کسانی که میخواهند ایران را از مسیر پیشرفت و حقیقی خود خارج کنند و آن را در ریل تجدد بیندازند سخت و دشوار کرده است.

مذاکرات هسته ای چه به توافق برسد و چه به توافق نرسد، دو دستاورد برای ایران دارد(پیش فرض این است که توافق در راستای خطوط کلی ترسیم شده باشد، یک توافق خوب نه یک توافق بد) یک، بیان منطق سیاسی و ادبیات سیاست خارجی ایران به دنیا و قدرت های جهانی و از زاویه ای شکست منطق طرف مقابل! دو، اتحاد و همدلی میان مردم و دولت جهت رشد اجتماعی و سیاسی کشور با توجه به داشته ها و بایسته های خود. این جاست که چه توافق صورت گیرد و چه نگیرد، اگر در راستای مشی و راه تصویر شده توسط رهبر ایران پیش برود، پیروز این صحنه ایران است. این پیروزی را می توان در چند نوشتار دیگر اثبات نمود و تنها ادعایی است که نویسنده در این مقاله کرده است. البته رگه هایی از استدلال را می توان در این مقاله نیز یافت.